محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


ماجرای گردن زدن ابوطالب اردکانی

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ب.ظ

 یکی از جریانات سیاسی مرموزی که در سال 1322 شمسی اتفاق افتاد و علت واقعی آن هیچگاه روشن نشد ماجرای گردن زدن ابوطالب اردکانی بود.

وی که یک کشاورز 25 ساله  اردکانی بود و 5 سال بوده که از ازدواجش می‏گذشت در آن سال به اتفاق دو نفر دیگر (آقایان حاجی غلام معصومی معروف به پهلوان و حاجی‏قلی) راهی زیارت خانه خدا گردید و هنگام خروج از منزل، قرآن را باز نموده و بر حسب اتفاق به آیه‏ای از قرآن برخورد که بیان کننده ماجرای حضرت یوسف بود و ابوطالب با ناراحتی به همسر و دیگر بدرقه کنندگان گفت من به سرنوشت یوسف دچار می‏شوم. اما بدرقه کنندگان به او دلداری داده می‏گفتند سفر حج سختی زیاد دارد و آیه قرآن نشان دهنده این سختی‏ها می‏باشد.

به هر حال ابوطالب راهی مکه گردید و در جریان طواف به علت بیماری به استفراغ مبتلا گردید و برای احترام خانه کعبه بلافاصله احرامی خود را جلوی دهان گرفت و در نتیجه احرامیش آلوده شد، اما مانع از کثیف شدن خانه کعبه گردید و در این موقع چند نفر که بنا به نوشته کتاب «با من به خانه خدا بیایید» و از شخص ثالثی پول گرفته بودند، شهادت دادند که ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضاء شرعی محاکمه و به اعدام محکوم شد و در روز دوازدهم ذی الحجه که سالروز به قدرت رسیدن آل سعود است و به همین مناسبت جشنی در مکه برگزار گردید و ملک عبدالعزیز با تشریفات خاصی به حرم آمد و پس از برگزاری نماز ظهر با جماعت، حکم اعدام ابوطالب را به‏دست وی داده، پس از مطالعه آن را تأیید نمود و آنگاه از مسجد الحرام خارج شد! و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالی که دستبند به دست‏هایش زده بودند، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند.

جلاد رسمی دولت سعودی که یک‏نفر سیاه‏پوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روی زمین نشانده و بازوان او را بر محوری ثابت بسته و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در میدانی که نزدیک دار القضاء شرعی بود جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند.

ترجمه فرمان قتل که به زبان عربی قرائت شد چنین است:

ابوطالب از شیعیان ایرانی چون در احرام خود نجاست کرده و می‏خواست دور خانه کعبه بریزد، دستگیر شد و به این مناسبت فرمان قتل او که به گواهی امیر رسیده است اجرا می‏شود.

سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور می‏شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان عربی قرائت می‏شد چیزی می‏فهمید، ساکت و آرام نشسته نگاه به جمعیت دوخته بود که ناگاه جلاد با نوک نیزه فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد می‏سازد.

بر اثر تصادف نوک نیزه، خون جاری و ابوطالب از ترس، سرش را جلو می‏برد و در همین لحظه جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت بر گردن او فرود می‏آورد، گردن به وضع فجیعی بریده شد، ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر می‏شود. اما بلافاصله شمشیر برای بار دوم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب می‏افتد و بنا به گفته همسرش آخرین کلمه‏ای که ابوطالب بر زبان آورده پس از گفتن إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید». بلافاصله دو اتومبیل در محل حاضر می‏شود و یکی سر جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل می‏نماید و دیگری با ریختن شن درصدد از بین بردن آثار جنایت برمی‏آید.

شیخ علی اصغر یکی از حجّاج ایرانی است که برای رضای خدا داوطلب به خاک سپردن این شهید می‏شود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر می‏دهد که جنازه برای تحویل حاضر است. وقتی که به پزشک قانونی می‏روند، متوجّه می‏شوند که سرابوطالب را معکوس روی بدن گذارده و دوخته‏اند.

زیرا وهابی‏ها عقیده دارند این قبیل گنهکاران را بایستی پس از قتل، با سرِ معکوس در قبر گذارد تا هنگام محشر از دیگران تشخیص داده شوند!! مسخره‏تر از همه این صحنه‏ها مطالبه دستمزد برای دوختن سر بوده است!

به شیخ علی اصغر می‏گویند: 65 ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحویل و اجازه حمل داده شود. شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد می‏زند: پول را بایستی کسی بدهد که فرمان قتل داده است.

بالأخره بدون پول ولی با مجادله، جسد را تحویل و در قبرستان شهدا دفن می‏کنند.

روزنامه عصر آن روز مکه، خبر را به این طریق در صفحه اوّل خود منعکس ساخته بود

«دستگیر کردیم ابوطالب ایرانی از اهالی یزد که از شیعه‏های ایرانی است و برداشته بود کثافات آدمی را و می‏خواست دور کعبه بریزد و ثابت شد جرم او به اعدام و به امضاء ملک عبدالعزیز سعود حکم اعدام بموقع اجرا گزارده شد».

خبر شهادت ابوطالب موجی از خشم و ناراحتی را در میان شیعیان جهان به وجود می‏آورد. حضرت آیةاللَّه سیّدابوالحسن اصفهانی که در کربلا مقیم بود واکنش شدید نشان داد و اهالی نجف و کربلا هر یک به طریقی ابراز انزجار خود را از این عمل نشان دادند و در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گردید و رابطه ایران و سعودی قطع گردید و مدّت چهار سال دولت ایران از اعزام حجّاج ایرانی به مکّه خودداری نمود و در اردکان که محلّ زندگی ابوطالب بود، موجی از غم و ناراحتی به وجود آمد و خانواده‏اش که منتظر بازگشت وی بودند، پس از مطلع شدن از جریان، یک پارچه منقلب گردیدند و دو خواهر وی در مدّت کوتاهی جان خود را از دست دادند و مردم اردکان نیز با برگزاری مراسم ختم و عزاداری، یاد آن شهید مظلوم را گرامی داشتند.

http://ardakan-history.mihanblog.com/post/41

۹۴/۰۷/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار